340.رهای روان پریش
دوست داشتم خدا میومد کنارم مینشست یه سری چیزا رو برام توضیح میداد و روشن میکرد...اینجوری شاید قلبم آروم میگرفت
البته خیلی روم زیاده که با این که انقدر بد و مزخرفم از خدا همچین انتظاری هم دارم...آیکُن:سنگ پای قزوین
کاش فلسفه م قوی تر بود شاید بهتر با بعضی مسائل کنار میومدم...
+آدم ضعیفی ام...
منه بیرون:هعی لوله گاز....هُفففففففف...هوممممم...بغض
منه درون: روانی :|
منه بیرون: کوفط...بغض
منه درون: روانی ...روانی...روانی :/
منه بیرون: بغض...بغض...بغض
+معذرت میخوام انقدر بهتون این روزا انرژی منفی میدم :((( خودمم حالم داره از این حالم به هم میخوره :|